مفهوم سواد در گذشته آن قدر کلی و مبهم بود که هر الفبادانی را باسواد لقب می دادند و بعضا انتظاراتی که از یک پزشک، ادیب، منجم و ... می رود را به طور همزمان از او داشتند. این مسئله البته در فرهنگ ما ریشه دار و به سبب داشتن بزرگانی است که در تاریخ آن ها را با نام «حکیم» می شناسیم. افرادی که به سبب تحصیل در سیستم آموزشی مکتبی و تلاش و پشتکار خودشان بر عمده ی شاخه های علمی زمان خود اشراف داشتند و البته در هر صد سال و به سختی نام یکی از آن ها گل می کرد و مشفقانه جوابگوی نیازها و پرسش های مختلف مردم یک کشور بودند. اما همین بزرگ مردان نادر و نابغه و شریف روزگاران گذشته ی ایران در واقع سالیان سال این انتظار بزرگ را از هر تحصیلکرده ی امروزی بوجود آورده بودند که چون سواد خواندن و نوشتن دارید، پس خیلی چیزها را باید بدانید و وقتی سوالی با این پیش زمینه مطرح می شد و با جواب «نمی دانم» یک با سواد امروزی مواجه می شد، دو واکنش از سوی پرسش کننده بیشتر نداشت: ۱. مگر تو سواد نداری و ۲. پس در این مدرسه ها به شما چه چیز یاد می دهند!؟
این تخصص ها و سوادهای یک بعدی امروزی وقتی با مشاهده ی تحصیلکرده هایی که حتی بویی از سواد در رشته ی تحصیلی تخصصی خودشان نیز نبرده بودند همراه شد، کم کم مفهوم سواد را در اذهان توده ی مردم جا به جا کرد. این رویکرد اگرچه بر زبان عامه با عباراتی مثل: «تحصیل که شعور نمی آورد» و «درک بهتر از مدرک است» و... رواج گرفته بود اما به تازگی یونسکو به صورت علمی به این مسئله پاسخ داد.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و این سومین تعریف سواد است که توسط یونسکو به صورت رسمی اعلام میشود. بهطور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و دانستههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
در ادامه و بعد از مروری کوتاه بر تعاریف سواد از ابتدا تا امروز، نکاتی درباره ایجاد تغییر در زندگی بر اساس دانستهها و راهکارهای دستیابی به این مهم، مطرح خواهیم کرد.
اولین تعریف
توانایی خواندن و نوشتن، اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفاً به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی باسواد محسوب میشد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.
دومین تعریف
اضافه شدن یادگرفتن رایانه و یک زبان خارجی
در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و یاد داشتن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدین ترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد.
قاعدتا طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی کشور ما بیسواد محسوب میشوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.
سومین تعریف
اضافه شدن ۱۲ نوع سواد:
سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، بازهم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلا ماهیت سواد تغییر یافت. مهارتهایی اعلام شد که داشتن این تواناییها و مهارتها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا میشود، حدود ۵ درصد باسواد است. این مهارتها عبارتاند از:
سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان
سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی
سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روشهای پسانداز و توازن دخلوخرج
سواد رسانهای: اینکه فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است.
سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته
سواد رایانهای: دانستن مهارتهای راهبری رایانه
سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماریها
سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیتها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
سواد بومشناختی: دانستن راههای حفاظت از محیط زیست
سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیشفرض
سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی
سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حلوفصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب