اینجا همه آدم ها اینجوری اند - شش داستان برگزیده دهه نود (نیلوفر) رقعی شومیز

اتمام موجودی

نام کتاب: اینجا همه آدم ها اینجوری اند - شش داستان برگزیده دهه نود 

نویسنده: لوری مور و ...

ناشر: نیلوفر

مترجم: مژده دقیقی

قسمت هایی از کتاب اینجا همه ی آدمها این جوری اند:

 فرصتی نداشت تا چماق و یا چاقویش را بیرون بکشد خرس با ضربه ای شدید عمو هارم را به زمین کوبید و استخوان ترقوه اش را شکست. و بعد هم جمجمۀ عمو هارم را به زمین کوبید جودیت از صحبت های او بارها شنید بود که جمجمه انسان ها خیلی برای خرس های قهوه ای وسوسه انگیز است و آنها دوست دارند همانند گربه ای که تخم مرغ را می شکند آن را بترکانند وقتی خرس صدای ترکیدن جمجمه عمو هارم را شنید سراغ شانه هایش رفت و شروع کرد به شکستن و جویدن شانه های او. عمو هارم خیلی زود تلف می شد این را می دانست، تنها شانسش این بود که خودش را به مردن بزند، چشم هایش را بست. در آن حال خرس او را بلند کرد به سمت جلو و عقب در میان گیاهان مانزانیتا می کشید و خونش روی زمین کشیده می شد. او همچنان خودش را به مردن زده بود و سعی می کرد تا در مقابل عصبانیت و خشم حیوان بیشتر مقاومت کند تا زنده بماند. بالاخره خرس او را زمین زد و از او دور شد تا دوباره برگردد و او را محکم تکان دهد که این حرکت باعث شد گردن عمو هارم بشکند. خرس ضربه ای به صورتش زد و بعد مقابلش ایستاد و او را بو کشید مثل آنکه بخواهد قربانی خود را دوباره به زندگی برگرداند تا دوباره او را از پای درآورد. خرس خم شد و در گوشش خرناسه می کشید و سعی می کرد تا او را به گونه ای از جایش بلند کند، اما عمو هارم همچنان خودش را به مردن زده بود. صدای دور شدن خرس را که لنگ لنگان دور می شد می شنید، آن موقع بود که خودش هم بیهوش شد.

 

فروشنده

افزودن به سبد خرید
  • مشخصات محصول
  • معرفی نویسنده
  • نظرات

محصولات مرتبط

سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش